--
نیازمند, بلاگو رخ از غبار مشوی
که کیمیای مرا دست خاک کوی نیاز
خدای من !
گناهانم لباس خواری بر تنم کرده است و دوری از تو درماندگی را آرایشم شده است. و افزونی لجن گناهانم ماهی دلم را میرانده است.
ای نهایت آرزویم! ای زیباترین مطلوبم! ای تنها پاسخگویم! و ای محبوب دلم! ماهی دلم را با جریان زلال توبه پذیرت زنده گردان.
من اینک با بالهای تواضع به بارگاه تو بازگشته ام و پیشانی خشوع و خواری خویش بر درگاه قدرتت نهاده ام.
اگر از در رحمت خویش برانیم به کدامین در پناهنده شوم و اگر از قله رأفتت فروافکنیم به کدامین دامنه بگریزم؟... که صد افسوس از خجلت و رسوائیم و... هزار افغان از توشه راهم.
خداوندا!
بلند پرده زیبای گذشتت را بر چشمان گنهکار خسته ام دریغ مکن.
خدایا!
مر گناهانم را سایه روشن رحمتت بیار و مر عیوبم را ابر پربار رأفتت ببار...
معبود من!
اگر درِ ورود به بارگاه توبه ات پشیمانی است بعزتت سوگند که من به این در آویخته ام و اگر استغفار از گناه، تیشه ای مر ریشه گناهان راست، این تیشه استغفار من! حق خشنودی از آن تست، تویی که با باران غبار گناهان را از صفحه دل می شویی.
خدایا! به قدرتت، که به سویم چشم بگردان و با ابر بردباریت بر بیکران دشت گناهانم بگذر.
و علیرغم آنچه فقط تو می دانی بر سرم دست مدارا بکش.
معبود من!
تویی که بندگان را به بارگاه عفوت دری گشودی و توبه اش نامیدی و فریاد زدی که :
«هلا مردمان به سوی من آئید آمدنی نادمانه و عاشقانه»
پس چیست عذر آنکه در را گشاده بیند و آرام و قرار بگیرد؟
خدای من !
اگر گناه از بنده زشت است، عفو که از سوی تو زیباست.
ای دریابنده درماندگان! ای دردسوز درمندان! و ای بزرگِ نیک پردازان! ای داننده هرچه نهان و ای زیبا پوشاننده هر آشکار و نهان!
تو را میانجی گناهانم و کرم وجودت گزیدم و از میان هر آنچه هست، برای ورود به درگاه رحمتت ترا برگزیدم.
خدایا!
استجابت کن دعای مرا و مسوزان ریشه نهال آرزوی مرا و بپذیر رجعت مرا و بپوشان فضیحت مرا.
ای پذیرنده ترین پذیرندگان! و ای پوشنده ترین راز پوشان! و ای مهر گسترترین مهربانان!
ـ برگرفته از کتاب دست دعا، چشم امید
(سید مهدی شجاعی)
--